گفتار پیش رو براین است که تصویری آشکار و بی ابهام از اندیشه های «اصلاحی» حافظ ارائه کند. برای دستیابی به این هدف از دو روش استفاده شده است. نخست نگاهی به حوادث و رویدادهای عصر حافظ و دیگر غور در دیوان شاعر.
در ادبیات حافظ شناسی برای نخستین بار استاد بهاءالدین خرمشاهی در بخش مقدماتی کتاب حافظ نامه پس از ذکر دوازده مورد «وجوه امتیاز و عظمت حافظ» از خواجهی شیراز با عنوان «مصلح اجتماعی» یاد میکند. ایشان در توضیح این عنوان صرفاً به بیان یک پاراگراف (البته به ضرورت مطلب) بسنده می کنند و از شرح و تفصیل بیشتر اجتناب می فرمایند.
دیگر حافظ شناسان و حافظ پژوهان نیز بر این ویژگی حافظ نظری انداخته اند[1]. اما هنوز کوشش جامعی که شاعر را به مثابهی «مصلح اجتماعی» معرفی کند و به بیان و تحلیل دیدگاه های اجتماعی-سیاسی خواجه بپردازد، انجام نشده است. ضمن اینکه بسیاری از حافظ پژوهان نیز صرفاً بر مبارزهی خواجه با ریا، تزویر، خرافه پرستی و عوام فریبی تأکید کرده اند و وجوه دیگر تلاش های اجتماعی گوناگون شاعر را در این پژوهش ها در نظر نگرفتهاند.
نکته مهمی که در این گفتار می بایست بر آن تاکید شود، این است که هدف نویسنده این سطور از «مصلح اجتماعی» خواندن حافظ، این پنداشت نیست که چنین ویژگی تنها رسالت و غایت هنر شاعر است بهگونهای که شاعرانگی اثر او را تحتالشعاع قرار دهد، بلکه ما بر این اعتقاد هستیم که دیدگاه های اجتماعی شاعر در مجموعه ای از آراء و نظرات فلسفی، ادبی، زیباشناختی، عرفانی و … او تبلور می یابد. (البته این چنین تلقی صرفاً برگرفته از اشعار سیاسی/ اجتماعی اوست.)
مطلب دیگری که قبل از ارائهی تعریفی از «حافظ مصلح» می بایست به آن یادآور شویم این است: همانطور که خوانندگان محترم واقفند، اصطلاحاتی همچون آزادی خواهی، استقلال، دموکراسی، اصلاحات و … مفاهیمی معاصر و جدید هستند که امروزه هر یک کاربردهای ویژه خود را دارند. لذا و بر همین اساس تلاش شده است مفهوم «مصلح اجتماعی» را در ظرف زمانی خود قرار دهیم و آن را معنا کنیم (معنایی کاملاً متفاوت با مفهوم رایج سیاسی امروز آن). با اعتقاد به اینکه خواجه شیراز آزادهای ست که در حصار هیچ اندیشه و عقیده ی خاصی محصور نمیشود، سعی کرده ایم در پرداختن به گرایش مصلحانه حافظ از هر نوع گزافه گویی، تعصب و نگاه یک سونگرانه پرهیز کنیم.
پس از ذکر این چند نکته مقدماتی حال ببینیم این «حافظ مصلح» کیست؟
ما حافظ را همچون آسیب شناسی می بینیم که مسئولانه و اندیشمندانه به محیط پیرامون خود می نگرد، ظلم و جور حکام و فساد دربارها را می بیند، از رفتار مزورانه اصحاب دین رنج میبرد، انحطاط اخلاقی جامعه و تسلط ضدارزش ها و محو ارزش ها را تحلیل و بررسی میکند، از تحقیر علم و هنر و ادب و انزوای هنرمند، عالم و شاعر رنج میبرد، از مصائب و آلام مردم دردمند و بیدفاع اندوه به دل می گیرد، امّا به ورطهی انفعال و یاس نمیافتد و شعر خود را آیینه ی بازتاب رویدادها و مشهودات عینی خویش میکند. حاصل روح حساس و ذهن نقّاد شاعر در ظرف شعر به کنشی هوشمندانه و صد البته لطیف تبدیل میشود و آن را در خدمت اصلاح جامعه و هدایت کنشگران عرصهی سیاست، دین و فرهنگ قرار میدهد.
[1] – بعد از بهاءالدین خرمشاهی محققان دیگر نیز از حافظ به مثابهی شاعری یاد می کنند که به آنچه در پیرامونش می گذرد نگاهی موشکافانه و جدی دارد و به هیچ روی نسبت به مشکلات و معضلات جامعه بی اعتناء نیست.
از آن جمله این محققان:
اصغر دادبه، سخن رانی در شهر کتاب به مناسبت بزرگداشت حافظ مهر ماه 1388″…..حافظ نسبت به مسائل پیرامونش بی تفاوت نبوده و این موضوع را در شعرش منعکس کرده است او همواره در پی روش های اصلاحگرایانه بوده است حافظ یکی از سیاسی ترین شاعران ایران است…..”
محمد رضا شفیعی کد کنی، با چراغ و آیینه ص97″……اما استاد مسلم غزل سیاسی در ادب فارسی حافظ است و برای کسانی که از محیط اجتماعی و سیاسی زندگی او آگاهی داشته باشند یک یک اشارات و رمز های او همگی دارای معنایی سیاسی است”.
احمد شاملو، گفتگوی ناصر حریری با شاملو بر گرفته از پاشایی، ع، نام همه شعر های تو جلد 2 ص 1039 “…..حافظ برای من انسانی است غمخوار بشریت…..حافظ به عقیدهی من شاعر شاعران است و به احتمال زیاد نخستین شاعری است که شعر را سلاح مبارزهی اجتماعی کرد…..حافظ زبانی داشت در حد اعجاز و تعهدی جوشان…..راز ماندگاریش در این هاست: تعهد عمیق انسانی، اجتماعی و شاعرانگی، جان پاک و فخامت زبانش…”
محمد علی اسلامی ندوشن، تأملی در حافظ. ص6″….حافظ بعد از فردوسی سیاسی ترین گوینده زبان فارسی است ولی شعر خود را به نوعی سروده که کمترین نمود سیاسی داشته باشد……”
سعید حمیدیان، شرح شوق، جلد1 ص91″…..در تمامت تاریخ شعر قدیم پارسی غزل هیچ شاعری به اندازه حافظ با زندگی، واقعی و امور و رویدادهای گوناگون آن پیوندنخورده و ثبت کنندهی اوضاع و احوال ملموس او از خوش وناخوش نبوده است.
دستغیب، عبدالعلی، حافظ شناخت. ص872، … به گواهی شعر حافظ، وی در مرکز دائره ای فکری و حتی مبارزه جویانه بوده است. از این رو نباید به شعر حافظ فقط از نظر زیبایی نگری و فلسفی ناب نگریست؛ صدای رسا و پرخاشگرانه شاعر را تا زمان شاه منصور می شنویم.
مصطفی رحیمی در حافظ اندیشه ص 272″…..بدین گونه در همساز کردن ناهمساز ها نه تنها انقلاب و اصلاح را در فلسفهی خود جمع می کند بلکه توجه می دهد که باید انسان و اجتماع باهم بهبود یابد…..”
دکتر محمد استعلامی، سخنرانی در کشور کانادا، شهر ونکوور، بر گرفته از سایت یوتیوب”….فریاد حافظ فریاد و مسئولیت یک انسان است…. او فساد جامعه را می گوید حافظ نه صوفی است نه عالم مدرسه اما فریاد سیاسی روزگار خودش را می زند و بیشتر ابیات حافظ مبارزه سیاسی – اجتماعی است…..”
منصور رستگار فسایی، درس گفتار، برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شهر کتاب، تاریخ انتشار 10 خرداد1393″…غزلهای رندانه حافظ نمایشگر بخش بزرگی از حیات روحی و اخلاقی مردم ایران و آیینه تمام نمای اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی روزگار او و روزگار دیگری است که براین مردم گذشته است…. شاعری که در هر موقعیت زمانی و مکانی که زندگی می کرده جامعه را می شناخته، در آن می زیسته و واکنش مناسب در برابر لحظه به لحظه روزگار خودش بروز می داده است…..”.
تصویری که از آنسان ایده آل حافظ در عرصه زندگی اجتماعی و روابط با دیگران می تواند در ذهن شکل گیرد، انسانی ست آزاد اندیش، نیک اندیش و نیک خواه ، متعادل ، فروتن و بدور از خودخواهی ، اهل صبر و تحمل ، روادار ، فارغ از مردم آزاری و به ویژه مخالف سرسخت جهل و خرافه، استبداد و ظلم