جستاری در مورد عنوان”حافظ قران شهر”

1 –حافظ شهر یا حافظ قران شهر:کسی که در مقام حافظ قران و مدرس علوم قرانی در شهر شهرت دارد[1]

 

 

نمونه برای واعظ شهر :

 

گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود              تا ریا ورزد و سالوس  مسلمان  نشود

*

حدیث هول  قیامت که  گفت واعظ شهر                  کنایتی است که از روزگار هجران گفت

*

واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید                   من اگر مهر نگاری بگزینم  چه شود

نمونه برای شیخ شهر:

فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز                    نظر به درد کشان از سر حقارت کرد

نمونه برای محتسب شهر:

باده  با محتسب  شهر ننوشی زنهار                           بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

نمونه برای  امام شهر :

یه کوی میکده دوشش به دوش می بردند              امام شهر که سجاده می کشید به دوش

 

این نمونه ها گواه این مطلب است که این گروه به سبب داشتن سبقه دینی –فرهنگی از موقعیتی اداری –اجتماعی در حوزه ی

جغرافیایی شهر نیز برخوردارمی شده اند  که خواجه با آوردن کلمه ی” شهر” به دنبال نام آنان این موقعیت و منصب را توضیح می دهد همان طور که ملاحظه می شود لحن خواجه در این

نمونه ها و بسی ابیات دیگر که به تشریح عملکرد این گروه پرداخته است بسیار تند  و نیشدار و منتقدانه است که البته جز این از شخصیتی مانند حافظ هم  انتظارنمی رود.چنین بنظر می

رسد که شاعر به دلیل عملکرد صاحبان این مشاغل از از وجود چنین مناصبی در شهر  ناخشنود است. از زمره  ی دیگراین مناصب یکی نیز” حافظ قرآن شهر” یا به اختصار “حافظ شهر” بوده

است .این لقب به کسانی اطلاق می شده است که تمامی یا بخش زیادی از  آیات فرآن را حفظ بوده اند ویا صد هزار حدیث را از بر بوده اند.