حافظ و دغدغه ی اجرای عدالت

از دوره ی حیات حافظ به  عنوان یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ کشور ما یاد می کنند .هفت قرن استیلای اعراب کاملا به پایان  ترسیده است که خاک ایران میدان ترک تازی قوم وحشی 

مغول به فرماندهی خونخواره ای به نام چنگیز می شود .حاصل این هجوم را از زبان خواجه رشید الدین فظل الله مورخ شاهد ماجرا بشنوید “…از ابتدای ظهور بنی آدم باز هیچ پادشاهی را

چندان مملکت که چنگیز خان  ودودمان و اعقاب او مسخر کرده اند ودر تحت تصرف اورده ،میسر نگشته و چندان خلق که ایشان کشته اند کس نکشته …وبه وقت  استخلاص  ولایتها وشهرها

ی معظم بسیار خلق ولایات با طول وعرض را چنان قتل کردند که به نادر کسی بماند …برجمله اگر  از راه نسبت قیاس کنند ممالک از ده یکی آبادان نباشد …[1]“فرزندان و نوادگان چنگیز که

بیش از صد سال با نام ایلخانان بر ایران حکم میرانند پرچم ستم و بیدادبانی این سلسله ی خبیث را همچنان  افراشته نگه می دارند .تولد شاعر ما در زمان حکومت آخرین ایلخان مقتدر  یعنی

ابوسعید بهادری صورت می گیرد وپس از مرگ او بیش از شش دهه ولایات وایالات ایران منجمله فارس در اختیار حکومت های محلی ودستخوش نزاع های منطقه ای وتغییرات سریع می

شود ،تغییراتی که هماره با ستم به مردم بیگناه وغارت و کشتار هم راه است.  اشراف حافظ بر این اطلاعات که از سرزمین های اطراف به او می رسد وهمچنین موقعیتی که خود  در آن

زیست می کند سبب  می شود که ندا دردهد : “از کران تا به کران لشکر ظلم است ” و آن موقع که از وسعت وگستردگی جورو بیداد آگاه می شود می سراید

 

عقاب جور گشوده است بال بر همه شهر              کمان گوشه نشینی و تیر آهی  نیست